در اواخر بهار و تابستان ۱۹۶۰، دو فیلم از کارگردانان مشهور بریتانیا در سینماها به نمایش درآمد. هر دو فیلم منتقدان و مخاطبان را به طور یکسان متحیر کردند، در حالی که «روانی» یک موفقیت عظیم بود و به امضای آلفرد هیچکاک تبدیل شد، فیلم «چشمچران» اثر مایکل پاول - با وجود فضایی شبیه به فیلم روانی، به دلیل سانسور صحنههای برهنه و شهوتناک و سرنوشت شومی که بازیگران زن دچارش شدند، ظاهرا حرفه کارگردان را یک شبه نابود کرده و به سرعت با کنارهگیری توزیع کنندگان فیلم روبه رو شد.
هر دو فیلم بازیگران پیشرو خود (ژانت لی در روانی و مویرا شریر در چشم چران) را به تصویر کشیدند که در اثر ضربات چاقوی مردان جوان که با مشکلات سلامت روانی ناشی از آسیبهای دوران کودکی، روبه رو بودند، به مرگ مبتلا شدند - البته زمانی که لی، مشغول دوش گرفتن درهتل کوچک بیتس بود، شریر با انتهای تیغه یک سه پایه دوربین به بدنش به قتل رسیده وسپس جنازهاش به صندوق عقب منتقل شد. در حالی که لی به خاطر نقش خود به عنوان قربانی ماریون کرن، برای اسکار نامزد بود، فعالیت فیلم سینمایی شیرر متوقف شد. او در هر صورت یکی از پیشگامان و بهترین رقصندگان بود که عمده فعالیتش به فیلمهای پاول محدود شدند. نقش وی در کفشهای سرخ (۱۹۴۸) با ستایش و تحسین بسیاری همراه بود- اما سرنوشت سینمایی او به طور جدایی ناپذیری با کارگردان متصل شد.
پاول و شریک نویسندگیاش امریک پرسبرگر، تحت نظارت شرکت تولیدی «د آرکرز»، از یک موقعیت برجسته در صنعت فیلم بریتانیا برخوردار بودند و به ساخت یک سری از کلاسیکهای پر زرق و برق وغالبا ممتاز دست زدند؛ مانند داستان کانتربری، یک داستان زندگی و مرگ، کفش قرمز، نرگس سیاه و زندگی ومرگ سرهنگ بلیمپ که همه آنها را با همراهی یکدیگر تولید و کارگردانی کردند.
فیلم چشم چران تغییر تکان دهندهای در مسیر پاول بوجود آورد (داشتن یک شرکت مشترک با پرسبرگر و کار انفرادی از یک فیلمنامه توسط لئومارکس ناخوشایند)، آنچه بعدا میشد از آن به عنوان یک "فیلم خشن" یاد کرد. فیلمی با نگاهی شهوتآلود و خشن که توسط شرکت فیلمسازی مستقر در سوهو، تولید شد. فیلمی (با بازی کارل بوهم بازیگر آلمانی-اتریشی) که با به قتل رساندن زنان با ضربات تیغهای که درسه پایه دوربین قاتل پنهان شده بود، با عواقب بدش روبه رو شد.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
تماشای فیلم در اتاق نمایش سوهو که تشخیص آن از سینمای پورن قدیمی غیر ممکن میکرد، (این فیلم اتصال آشکاری از فیلمسازی، روزنامهها و تصاویرمستهجن است) به تنفر منتقدین جهانی ازچشم چران، انجامید.(کارولین آلیس) لجیون از آبزرور، تعمدا از سالن خارج شد در حالی که با خودش تکرار میکرد.«مریض!» عکسالعملی که توسط سایرین هم تکرار شد، «جانور» (فایننشال تایمز)، «فاسد و خالی» (لاندن ایونینگ استاندارد) و« مزخرفات منحرف» (دیلی ورکر).
خوشبختانه برای پاول، چشم چران به مراتب بیشتر از دیلی ورکر ماندگار شد، و او به اندازه کافی زندگی کرد تا بازگشت شهرتش را در اواخر دهه ۱۹۷۰ پس از تجلیلش در نسل جدیدی از کارگردانان آمریکایی - به ویژه مارتین اسکورسیزی (تلما شوونمیکر که ویراستارش بود) را ببیند. پاول با تلما شوونمیکر ازدواج کرد و به زندگیاش ادامه داد. او هرگز فیلم قابل توجه دیگری نساخت ، اگرچه قبل از اینکه به زمین گلسسترشایر(منطقهای در بریتانیا) برسد برای پیدا کردن کاردراسترالیا، ناپدید شد.
با این حال همگان با این جمله نامتعارف که چشم چران باعث نابودی حرفه پاول شد موافق نیستند. جو بوتینگ ، متصدی داستان در آرشیو ملی اف بی آی می گوید: "من فکر میکنم این یک اغراق واقعی است که بگوییم یک فیلم او را از بین برد "اگر به پاول نگاه كنید، پس از «داستان هافمن» در سال ۱۹۵۱، او واقعا برای به دست آوردن بودجه تلاش كرد. فیلمهای او گران قیمت و اشرافی بودند - تکنیک رنگی داشت، ... او ثروت خود را صرف لباسها و نماها کرد. ... صنعت فیلم بریتانیا نتوانست از این نوع فیلمسازی حمایت کند. به هر حال به شدت مشکوک هستم که حرفه او متوقف شد. "
باتینگ پیشینه پاول در دهه ۱۹۵۰ را با هیچکاک مقایسه میکند، واینکه چرا این فرد (در سن۶۰ سالگی و پنج سال از پاول بزرگتر) توانسته است طوفان اعتراضی را که سه ماه بعد با فیلم «روانی» روبرو شد، هدایت کند. بوتینگ میگوید: "هیچکاک یک دهه خیره کننده داشته است." "او بهترین فیلمهای خود را در دهه پنجاه ساخته است - سرگیجه, پنجره عقب، شمال از شمال غربی، دستگیری یک دزد - او به خوبی تثبیت شده بود و میخواست چیزی نسبتا مهم را به دست بیاورد تا او را از تختش جدا کند. "
هیچکاک مزیت دیگری هم بر پاول داشت. نماینده وی، لو واسرمن با دلالی قرار داد سخاوتمندانه و فوق العادهای را با شرکت فیلم پارامونت بست که به واسطه آن کارگردان نه تنها۶۰ درصد از سود حاصل از پخش را به دست آورد، بلکه توزیع و تبلیغات فیلم«روانی» را هم در دست داشت. و از آنجایی هیچکاک به صورت ذاتی مرد نمایش بود، توانست فیلم را به شیوه خود بازاریابی کند. قانونی اعلام شد که افراد نتوانند فیلم را بعد از شروع آن تماشا کنند. (تماشاگران آمدند و رفتند و از زمان خود لذت بردند) درحالی که هیچکاک برشهای مقوایی را لابه لای انگشتان خود در سالن انتظار تکان میداد.
هیچکاک همچنین بارها و به سرعت منتقدین فیلم « روانی» را دور زد، روش رایج پرچانگی ، برای پوشاندن موضوع ! دیوید تامس در در کتاب خود با عنوان « لحظه روانی» در سال ۲۰۰۹ مینویسد «این بررسیها تاثیر زیادی روی آغاز خارق العاده فیلم نداشت.» " پیش نمایش و قوانین شدید برای ورود، فیلم را بر سر زبانها انداخته بود و افرادی که فیلم را زود دیدند با دیدنش کلی سرو صدا کردند"
اما اگر سانسوركنندهها صحنه چاقو خوردن ماریون كرن را در وان حمام، از فیلم «روانی» حذف کرده بودند، مخاطبان نمیتوانستند ساکت باشند و سرو صدا میکردند. این صحنه کمتر از یک دقیقه روی پرده ماند، اما فیلمبرداری آن هفت روز طول کشید بنابراین هیچکاک تصمیم گرفت تا بینندگان فکر کنند که شاهد چاقو خوردن کرن هستند در حالی که همزمان توانست سانسوررا نشان دهد، چراکه در واقعیت آنها اصلا چیزی ندیده بودند.
تامسون میگوید: "در دوران پس از تولید، او با سانسورکنندهها، جدال قابل توجهی را انجام داد تا اینکه آنها درجزئیات فیلم گم شدند وفیلم آماده پخش شد. وی ادامه می دهد " این تصویر یک لحظه معمایی را نشان می دهد که شکاف بزرگی در چیزی که سانسور نامیده می شود، بوجود می آورد ."هیچکاک حتی موفق شد در تاریخ فیلمهای آمریکایی اولین توالت را نمایش دهد ("تامسون می افزاید:" واقعاً هیجان انگیز است که ببینم چه موجودات دلپذیری در سال ۱۹۶۰ بودیم ."
باتینگ خاطرنشان میکند که قتل صحنه دوش در روانی به مراتب صریحتر از قتلهای موجود در چشم چران است. پس چرا صحنههای مایکل پاول به نوعی ناخوشایندتر هستند؟ پاسخ به این سوال ممکن است تفاوت دیدگاه هیچکاک - تغییر هیچکاک بین نورمن بیتس، به عنوان "مادر" به ماریون کرن (که تا حدودی در این صحنه توسط بدل جانت لی , مارلی رنفرو بازی میشود) قبل از بریده شدن سرش زیردوش و صحنه آزاردهنده حمام را نشان دهد. در حالیکه پاول دیدگاه قاتل را حفظ کرد - بنابراین ، هیچکاک پیچیدگی سینماگران را واضحتر نشان داد. بوتینگ میگوید: "این لحن فیلم است که به اندازه واقعیتهای به نمایش درآمده، به معما تبدیل میشود."
سانسور در بریتانیا نیز، تا حدودی به لطف ورود فیلمهای اروپایی، فیلمهای هنری و علاوه برآن به کارگیری تصاویری که نگرش راحتتری نسبت به سکس و خشونت داشتند، آزاد شد. بوتینگ میگوید: "اواخر دهه ۵۰ واقعاً زمان آغاز تغییر بود." وی گفت: "سانسورکنندهها مجبور به حذف کردن بودند چرا که این چیزی بود که ساخته میشد و آن چیزی بود که مردم دوست داشتند ببینند. یکی از فیلمهای بریتانیایی که همه چیز را تغییر داد «اتاق بالا» بود؛ (فیلم جک کلیتون در سال ۱۹۵۹ برگرفته از رمان جان برین)، با رویکردی صریحتر به رابطه جنسی. از بعضی جهات مایکل پاول در تلاش بود تا با آنچه که اتفاق می افتد کنار بیاید و مطمئنا هیچکاک نیز چنین بود. منتقدان تا حدودی از آنچه که در سینما اتفاق میافتاد، دور بودند. "
یکی از آن منتقدان تقریبا مجموعه کاملی از اقدامات بود. سی ای لجیون که از اوایل دهه ۱۹۲۰ مشغول بازبینی فیلمها بود، هنگام نمایش فیلم چشمچران، سالن را ترک کرد و بعد از تماشای روانی بلافاصله استعفای خود را پیشنهاد داد (او از آن نمایش نیز خارج شد). لجیون در زمان نمایش «روانی» تنها سه سال از هیچکاک بزرگتر بود، اما دیوید تامسون وقتی از این سال مهم سینمایی؛ سال ۱۹۶۰، مینوشت، توانست او را در ذهنش، بخاطر آورد: "رابطه جنسی و خشونت آماده بیرون زدن بود و سانسور مانند خانم طوطی پیر از ادا اطوار افتاد، چرا که لهو ولعب از راه رسیده بود.
© The Independent